کد مطلب:270667 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:234

ضرورت وجود حجت از دیدگاه نهج البلاغه
علی (علیه السلام) در جامعه ای است كه از یك سو جریان رسالت به انحراف كشیده شده است و از سوی دیگر كشورگشایی و تسلط بر زمین های خاور دور و امپراتوری شرق ـ ایران ـ و هجوم سیل غنائم جنگی و وفور نعمت ها، تبختر دست اندركاران و تسلط جریان نفاق، و رسوخ یهود را به دنبال داشته است. در چنین شرایطی هجوم فرهنگی و بازگشت مجدد جاهلیت و در نهایت ختم همه این جریان ها به یزید بن معاویه مشهود است. او به صراحت انكار نبوّت و رسالت كرده و گفته است:



لعبت هاشم بالملك فلا

خبر جاء ولا وحیٌ نزل [1] .

این وضع می طلبد علی (علیه السلام) بر اصول تأكید كند و با طرح مجدد اهداف و موازین، جامعه را از ارتداد و انحراف نجات دهد و به آن ها گوشزد كند كه بزرگ ترین خسارت این است كه جامعه نوپای اسلامی آن چه را به دست آورده، با متاع قلیل و اشیای پستی مبادله نماید.

«ولبئسَ المتجر اَن تَری الدنیا لنفسك ثمناً و ممّا لك عند الله عوضاً...». [2] .

«چه بد تجارتی است كه دنیا را بهای خویشتن ببینی و این سرای ناپایدار را به عوض آن نعمت ها، كه خدا در آن جهان مهیّا كرده است، بستانی».

از این رو علی (علیه السلام)، با تكیه بر مهم ترین اصل، كه در معرض فراموشی است، یعنی حُجَج الهی و ولایت علوی و سیره نبوی می گوید: با ولایت طاعات قبول می شوند و عبودیت معنا پیدا می كند و راه حق و صراط مستقیم روشن می گردد. علی (علیه السلام) به هر مناسبت و در هر فرصتی از رسول و دعوت به او و از بازگشت قوم به احیای سنت رسول الله و كتاب خداوند سخن می گوید.

این توجه و سعی علی (علیه السلام) در دعوت به اهداف، چراغ راهی برای همه كسانی است كه بر انحرافات امروز جامعه حسرت می خورند و شاهد غارت سرمایه ها، و عقب گردها هستند. كسانی كه بر فراموشی آرمان ها غصه می خورند، و به سبب بدعت ها به خود می پیچند، باید مانند علی (علیه السلام) دعوت را شروع كنند، تا آدم ها جای اهداف را نگیرند و هوس ها جای میزان ها ننشیند.

برای این كه خودشان با دیدن این فشارها از راه به در نروند و به خوارج نپیوندند، و یا در چنگال بایدها و نبایدهای مصلحتی اسیر نشوند، تا با ضعف ها به رشوه قانع شوند و دم فرو بندند، و برای این كه بر خود یأس را هموار ندارند، باید از علی (علیه السلام) بیاموزند كه چه وقت باید سخن گفت: «نَطَقْتُ حینَ تَعْتَعوُا» [3] و چگونه صبر كرد؟ و به چه دعوت كرد؟ و چگونه دعوت كرد؟ تا از همان راه انحرافی كه رفته اند، برگردند و موانع بازگشت را بردارند.

از این رو است كه علی (علیه السلام) در نهج البلاغه بیش تر از همه مباحث، مبحث حجّت را طرح می كند، چه به عنوان عام و چه به عنوان خاص. علی (علیه السلام) تأكید دارد كه به جامعه بفهماند، خداوند انسان ها را به حال خود رها نكرده است.


[1] تاريخ طبري، ج10، ص60، دار التراث، بيروت، باتحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم. شاعر در مورد يزيد مي گويد:



يا ايّها القبر بحوارينا

ضممتَ شرّ الناس اجمعينا



مروج الذهب مسعودي، ج 3، ص 53، دار الهجرة، قم، سال 1363

خليفه اي كه سه سال حكومت كرد، سال اول فرزند رسول الله را كشت و سال دوم واقعه حرّه و فاجعه شهر مدينه را درست كرد و در سال سوم مولد رسول، قبله رسول، و خانه خدا را به منجنيق بست.

[2] نهج البلاغه، خطبه 32.

[3] نهج البلاغه، خطبه 37. «در آن هنگام، كه زبان همگان بسته بود، اين من بودم كه به سخن آمدم».